کد مطلب:314472 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:181

مدت سه شبانه روز کار من فقط گریه و زاری بود
جناب آقای احمدرضا راستی، از شهرستان داراب استان فارس، طی نامه ای دو كرامت به دفتر انتشارات مكتب الحسین علیه السلام مرقوم داشته اند، كه ذیلا می خوانید:

خدمت حجت الاسلام جناب آقای حاج شیخ علی ربانی خلخالی

سلام علیكم

این جانب احمدرضا راستی ساكن شهرستان داراب استان فارس هستم. خاطراتی چند از بزرگ پرچمدار كربلا، حضرت ابوالفضل العباس، باب الحوائج علیه السلام، برای بنده پیش آمده است كه نقل می كنم.

1. ابتدا اینكه بنده كتاب های تاریخی زیادی مطالعه كرده ام، چه در مورد ائمه ی اطهار و چه تمدن های گذشته، اما هیچ كتابی همانند كتاب چهره ی درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام در این جانب اثر نداشته است، و می توانم بگویم كه گم شده ی خود را بعد از سال ها كه عمر از خدا گرفته ام پیدا نمودم و تا آخر عمر هم كلب آستان مقدسش خواهم بود.

اواخر زمستان سال 77 عصر یكی از روزها بود كه در مغازه نشسته بودم كه یكی از رفقا به نام آقای قربان لطف آمد و گفت كتابی از قم فرستاده شده است، بیا تا آن را بخریم. بنده با شوق و ذوق رفته و آن را به مبلغ 1600 تومان خریدم و به مغازه برگشتم، ابتدا مقدمه آن را كه خواندم، دیدم خیلی جالب است لذا كتاب را بسته و گفتم كه در منزل آن را می خوانم، شب خانم و بچه ها در منزل نبودند و شروع به خواندن كردم،



[ صفحه 423]



جناب آقای خلخالی، مدت سه شبانه روز كار من فقط گریه و زاری بود از این كه چرا خداوند بزرگ این كتاب را زودتر به دستم نرساند.

خاطره اول: این جانب مدت 29 سال اصلا و ابدا با نماز و روزه سر و كار نداشتم. بعد از خواندن كتاب و با توكل به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام تا حالا كه این نامه را می نویسم، نمازم ترك نشده و به طور كلی بگویم كه دنیا در نظرم پوچ و بی معنا شده است و بعد از رسیدن كتاب به دستم و خواندن آن انقلاب روحی عجیبی در من به وجود آمد كه قابل تصور نیست.